شعرهاي پادگان Poem by ALI ABDOLLAHI

شعرهاي پادگان

شبهاي بلند
حكايت عشقهاي ممنوعه
شادي هاي خُرد
و برگه هاي مرخصي جعلي

روزها
شستن ماشين فرمانده
تي كشيدن راهروها
و امربريِ افسرها
اكنون زير درختِ زبان گنجشكي
جمع اند
و دور از چشم فرمانده
سيگاري
دست به دست مي چرخد

همچنان كه
دودِ سيگار حلقه مي شود در هوا
با فحش هاي شان
مي توانند
به آزادي پرندگان رشك ببرند

COMMENTS OF THE POEM
READ THIS POEM IN OTHER LANGUAGES
Close
Error Success