خداحافظی Poem by Elaheh Abdi Langaan

خداحافظی

رفتی عزیزم تو بی بهونه رفتی و کور شد چراغه خونه
گفتی خدافظ با یه نگاهت نگاه سرده چشم سیاهت
گفتی که رفتم واسه همیشه گفتی با یه گل بهار نمیشه
گل بودم اما خارم تو کردی تب داره رخ ه یارم تو کردی
میدونستی من به عشق اسیرم مثاله شمعی بی نور میمیرم
رفتی و چشمام به در نشسته قلب و روح من بی تو شکسته
امروز دیگه من بی فکره فردام بی کسی شده همدم شبهام
دوستت دارم ها چه بی فروغ بود چون عاشقیمون پرازدروغ بود

COMMENTS OF THE POEM
READ THIS POEM IN OTHER LANGUAGES
Close
Error Success