نگرانتم هنوز Poem by Elaheh Abdi Langaan

نگرانتم هنوز

نگرانتم هنوز
شب از نیمه گذشته
چشمام خیره است به زنگ در
هراز گاهی حواسم پرت میشه با صدای تپ تپ بارون
برای چندمین بارغذا رو گرم میکنم
تا دیراومدنت زودترفراموش شه
غذایی که دوست داری پختم
کنارش سبزی تازه و دوغ گذاشتم
دو تا شمع روشن کردم
وبه اهنگ الهه ی نازاستاد بنان گوش میدم
به چینش سفره خوب دقت می کنم تا مبادا چیزی از قلم بیوفیه
همه چیزارومه
همه چیزخوبه
همه چیز جوره جوره
اگه فقط توباشی.

Wednesday, May 6, 2015
Topic(s) of this poem: love
COMMENTS OF THE POEM
READ THIS POEM IN OTHER LANGUAGES
Close
Error Success