بالادست Poem by Mehri Mehraban

بالادست

رویاهایِ بیمار و کاغذی
مچاله  شده در  دستهایِ تنهایی 
تیمار لحظه یِ  بی حسی 
فرار از روزمرگی یِ محض
مثل بادبادکی رقصیدن
در یورش  هر بادِ موزون و ناموزون   

می روم زیارت اهل قبور
این رویای کدر را دفن می کنم 
قلبم را می فشارم
'جیک نزن'
در باغچه ات، دستهایم را
کاشته بودم
انگشتانم را می بُرَم
خونش  باطل می کند
نمازِ روییدن را
پشت می کنم به امتدادِ بلاهت 
از‌ زورقِ ضلالت پیاده خواهم شد
قَسَم میدهم  خدای ِزمین را 
سبزش کن
و خورشید، تو غسلش بده!
من ابرم، برای تو بی باران 
تو غنچه ای روییده
در سرزمین خاطرات هول آور
 جرا‌ت  ظهور ندارم  در آسمان این وادی  
سبز کردنش به عُهده یِ من نیست

خاطرات مثل  جذام 
می جوند لحظه هایِ تنهایی را 
می خوانم، می خوانم
شاهکاری پرحجم
یک غیر قابل خواندن دیگر *
'در جستجوی زمان از دست رفته' *
' به طرف خانه سُوان ' *
: مرورِ خاطرات
تپشِ لحظه یِ بی حسی،
شیرینی یک امیدواری موهوم
در درون جویِ  ساده پنداری  
کاشتن باد، درو کردن هیچ

تکه نانی ، قلمی کهنه و مشتی کاغذ
پیچیده در دستمالی کهنه
وَ یک کوزه  پر  آب
توشه یِ راه منست
چارُقم  کهنه شده، می پوشم
باید بروم  بالا دست
نکند دیر شود  
'او' در  بالا دست منتظر است
حتماً، جای پایش پیداست
 وه، چه کارِ سختیست
برای منِ  'پایین دستی'
جا پایِ خدا را دیدن، حس کردن **

POET'S NOTES ABOUT THE POEM
*یکی از شاهکارهای ادبیات به نام ' در جستجوی زمان از دست رفته ' نوشته مارسل پروست نویسنده فرانسوی یکی از بخشهای این رمان  'به طرف خانه سُوان' نام دارد. موضوع این رمان زمان و خاطرات است.
**مردم بالادست، چه صفايي دارند! /چشمه‌هاشان جوشان، /گاوهاشان شيرافشان باد! /من نديدم دهشان،/
بي‌گمان پاي چپرهاشان جا پاي خداست.'سهراب سپهری ،  عارف قرن بیستم (نظر شخصی من ‌ ‌)
COMMENTS OF THE POEM
READ THIS POEM IN OTHER LANGUAGES
Close
Error Success