گرگ ها Poem by Hosein Shafiei

گرگ ها

گرگ ها




زیر ابرهای تار تار

میروم با چشمان اشکبار

تا قلب شکسته ات را گرم کنم کمی

با قلب گرانیتی میرود این دختر

در جاده های پست

گرگها به چه فکر می کردند در جاده های دور دور

برای پدر مانده بود یک دست

مادرش قلبی از خاکستر

با چشم گرانیتی در نور طلایی خورشید

در جاده های پست

قلب گرانیتی اش نمیداند

گرگها به چه فکر می کردند

در بیشه های دور دور

زیر آسمان آبی

که گنجشکان بیگناه بر درختان آواز میخواندند

گرگها به چه فکر می کردند

دراین جاده های پست

که زمین زیر پاها یش خراب می شوند

قلب مادر خاکستر

پدر فقط داشت یک دست

قلب گرانیتی اش نمیدانست

گرگها به چه فکر می کردند

چشم های مادران گرانیتی بود در این جاده های زیبا

گرگها به چه فکر میکردند در بیابانهای دور دور

شانه سر نشسته روی خاک

در فکر این شانه سر

گرگها فقط به گوشت فکر می کنند.

حسین شفیعی

COMMENTS OF THE POEM
READ THIS POEM IN OTHER LANGUAGES
Close
Error Success