ارابه های خون Poem by Hosein Shafiei

ارابه های خون

در این جاده های دروغ
که زمین زیر پاهایم خراب می شوند
می روم تنها
تا قلب شکسته ات را گرم کنم کمی
نشسته گرگها در کمین
بر ارابه های آهنین
طی می کنند جاده ها
در جستجوی ضعیف ترین بره ها
بر شانه این خیابان
ایستاده است این دختر غمین
کدامین گرگ در راه است
در این جاده غمین کدامین ارابه خون در راه است
فکر میکند به سالهای دور
پدرش مرد از گرگهای کمین
مادرش مرد از گرگهای کمین
گرگها بردند از او زمین
زیر این آسمان تیره وتار
کدامین ارابه خون در راه است
او به قلب پدر فکر می کند
که پرپر شد در این زمین
قلب مادرش
که پرپر شد در این زمین
نگاهش مانده بر زمین
کدامین ارابه خون در راه است
قلب او خاکستر خواهد شد در این جاده ها
که زمین زیر پاها خراب می شوند
کدامین ارابه خون در راه است
پدرش گریسته بر این زمین
مادرش گریسته بر این زمین
قلبهای پرپرشان
مانده بر زمین
او فکر میکند تنها
چقدر گرگ مانده بر زمین
قلبهای پدران
قلبهای مادران
پر پر شد در این زمین
چقدر گرگ مانده بر زمین
کدامین ارابه خون در راه است

حسین شفیعی

COMMENTS OF THE POEM
READ THIS POEM IN OTHER LANGUAGES
Close
Error Success